فراموش کردم
رتبه کلی: 6126


درباره من
اکبر لامه (akbarvicci )    

واقعاعشق چیست؟؟

درج شده در تاریخ ۹۰/۱۲/۲۰ ساعت 21:35 بازدید کل: 520 بازدید امروز: 164
 

 عشق چيست؟ چطور بوجود مياد؟ چطوراز بين ميره؟ چرا لذت داره؟ چرا عذاب داره؟ چرا تپش قلب داره؟ آيا عشق بيماريه؟ آيا عشق ديوونگيه؟ آيا عشق آدم رو کور ميکنه؟


موضوع مهمي که بايد بدونيد اينه که اصلا عشق چيزي نيست، نبود عشق يه چيزيه و اون چيز ذهنه.
نبود ذهن که اسمش خلسه هست همون عشقه. خلسه زماني که شخصي نزديک به مردن هست و خودش رو رها ميکنه که بميره هم بوجود مياد. در زمان زايمان هم مادر به خاطر عشقش به بچش به خلسه ميره که باعث ميشه بتونه اون درد رو تحمل کنه. خلسه به شکل هاي ديگه هم ميتونه بوجود بياد که به موضوع اصلي مربوط نيست. زماني که آدم به هيچ چيز فکر نميکنه فقط مشاهده ميکنه، هيچ قضاوتي نميکنه در نتيجه همه چيز رو اون طور که هست ميبينه. چون خدا چيز بد نيافريده همه چيز رو خوب و زيبا (همونطور که هست) ميبينه که اين به شخص لذت خيلي زيادي ميده. شايد بگيد نه، فقط يک شخص رو زيبا ميبينه. اين طور نيست شايد يک شخص باعث عاشق شدنتون بشه ولي در اون لحظه که اون شخص رو ميبينيد همه ي توجهتون به همون شخصه اگر به در و ديوار، آسمون، درخت يا هر چيز ديگه به جز انسان هاي ديگه(چون حالت عشق رو از بين ميبرن) نگاه کنيد متوجه ميشيد که اونها هم وقتي در عشق هستيد تغيير کردن و خيلي زيبا شدن. اگر در حال حاضر کسي هست که عاشقش هستيد وقتي ديديدش و نزديکش بوديد به آسمون نگاه کنيد به درخت ها و دقت کنيد همه چيز رو زيبا ميبينيد.
وقتي شخصي عاشق کسي ميشه در اون لحظه متوجه اين عشق نميشه. وقتي از اون شخص دور شد تازه متوجه ميشه چه اتفاقي افتاده. چون در اون لحظه ذهن از کار افتاده بوده.
دليل تپش شديد قلب در عشق فعال شدن شديد چاکراي اوله که باعث توليد آدرنالين ميشه و آدرنالين باعث اين تپش قلب ميشه. شکست عشقي هم يکي از موضوعاتيه که باعث بسته شدن چاکراي اول ميشه.
عشق چطور بوجود مياد؟ عشق با ديدن يه صورت زيبا يا اخلاق خوب يا ... به وجود نمياد. اول عشق به وجود مياد بعد اون چيزي رو که بهش بيشتر توجه داريد دليل عشقتون ميدونيد. مثلا به قيافه بيشتر توجه داريد فکر ميکنيد عاشق قيافه ي طرف شديد. شايد کسي رو ديده باشيد که در نگاه اول قيافش براتون عادي بوده باشه ولي بعد از عاشق شدن اون شخص رو زيبا ترين چيز دنيا ديديد.
البته خود قيافه يا چيزاي ديگه يه تاسيراتي داره ولي نه در مورد اين که عاشق کنه در مورد اين که شخص بخواد عاشق بشه. پسر ها از قيافه اي بيشتر خوششون مياد يا ميتونه باعث عاشق شدنشون بشه که قيافه يه چيزي تقريبا بين قيافه ي مادرشون در زمان شير خوارگي شون و خودشون باشه. سليقه ي آدمها ربطي زيادي به ژنتيک نداره و با چيز هايي که در دوران زندگي مخصوصا نوزادي و کودکي تجربه کردن شکل ميگيره. به طور معمول يک پسر که به دنيا مياد بيشترين صورتي که ميبينه صورت مادرشه. بعد از اون صورت پدر. و رفتار عاشقانه ي پدر و مادرش باعث ميشه از اين صورت ها ترکيبي در حافظه شکل بگيره که سليقه با اون صورت کار ميکنه. يک مورد ديگه هم هست در سليقه که به قرينه بودن دو طرف صورت و تناسب اجزاي صورته که مربوط به بحث نيست. بعد ها صورتي رو که به اين ترکيب نزديک تر باشه با سليقه ي شخص بيشتر جور در مياد.
هيچ شخصي باعث عشق در کس ديگه نميشه. اگر اين طور بود بايد در همه عشق ايجاد ميکرد نه فقط اون شخص. يه موارد خاص وجود داره که اون هم شخص خودش باعث اين موضوع نميشه باعث ميشه افراد ديگه بخوان که عاشقش بشن. شايد باور نکنيد ولي تقريبا همه ي عشق ها عمدا به وجود ميان.نه کاملا عمدا ولي خواست يا طرز فکر شخص به اين موضوع بسيار مربوطه. منبع عشق خود شخص عاشقه در عاشق يک اتفاقي ميافته که عاشق ميشه نه در معشوق.
عشق چطور از بين ميره؟ عشق يک عمري داره که تحقيقات روانشناسان نشون داده عمر عشقي که عاشق به عشقش برسه حد اکثر 18 ماهه. چطور اين اتفاق مي افته؟ با عادت کردن!
يه مواردي هست که با عشق اشتباه گرفته ميشه. بعد ميان ميگن اينجا عشق عمرش تموم نشده. مثلا دو نفر آدم خيلي مهربونن که به هم خيلي علاقه دارن و با هم خيلي خوبن اينا به هم عادت کردن. شايد هيچ وقت هم عاشق هم نبودن. فقط همديگه رو دوست دارن.
در عشق هايي که عاشق به عشقش نميرسه: يا عشق تبديل به تنفر ميشه که مثلا طرف اول بهش گفته بله بعد زده زير قرار مدار و رفته با يکي ديگه. يا کم کم با گزشت زمان شخص بي خيال طرف شده. يا عشق يکي ديگه جاشو گرفته. يا موارد ديگه. در مواردي خاص افرادي که مازوخيسم دارن ترجيح ميدن تا آخر عمر عذاب بکش يا خودشون رو بکشن ولي بيخيال عشق نشن دنبال عشق ديگه هم نرن! اگر جزو اين گروه هستيد ولي مخالف مازوخيسم داشتنتون هستيد. بيخود نظر مخالفتون رو تو قسمت نظرات نزاريد. و بريد در مورد مازوخيسم تحقيق کنيد.
و مهم ترين موضوع که مشکل خيلي هاست اينه که چرا عشق عذاب داره؟ چيزي که خودش نبود يه چيز ديگست چطور ميتونه لذت يا عذابي داشته باشه؟ اين عشق نيست که لذت يا عذاب داره. اين ذهنه که نبودش لذت داره و بودنش عذاب. لذت عشق به خاطر شخصي که عاشقشيد نيست به خاطر خلسه ايه که توش هستيد. و اما عذاب: کاري که ذهن ميکنه اينه: نه تنها ديدن نيمه ي خالي ليوان، حتي خالي ديدن نيمه اي که خوردش! يعني يه ليوان پر هم که به يه آدم بديد ميخورش بعد ناراحته که چرا الان خاليه!
تو اکثر آدمها ميتونيد اينو ببينيد. وقتي يه چيز خوب، يه چيز لذت بخش به يه آدم برسه خيلي خوشحالي نميکنه حالا ما فرض ميکنيم که خوشحالي هم ميکنه. همين که از دستش بده چون از دستش داده انقدر ناراحت ميشه انگار نه انگار که يه موقعي اونو اصلا نداشته.حالا اگر واسه به دست اوردن اون چيز کلي زحمت کشيده باشه باز يه چيزي! واسه چيزي مثل عشق که هيچ زحمتي هم نکشيده عاشق شده. به جاي لذت بردن از عشق همش تو فکر اينه که تصاحبش کنه بعد هم که نميتونه تصاحب کنه عذاب ميکشه. اگر شما هم تو همچين عذابي هستيد از فکر به دست اوردن ديگران بيايد بيرون. اون کسي که عاشقشيد و بيشتر از هر چيزي دوستش داريد کالا نيست که صاحبش بشيد. براي شما ساخته نشده! هر کسي براي خودشه! به همين که عاشقش هستيد قانع باشيد. اين که بخوايد کسي رو به دست بياريد اون شخص رو به کالا تبديل کرديد. اين کار عشق نيست کار ذهنه. ذهنه که عذابتون ميده. عشق ميخواد در خدمت ديگران باشه نه اين که ديگران رو به دست بياره. به ديد کالا نگاه کردن به ديگران کار ذهنه. خود خواهيه. نه عشق. عشق يه روياي شيرينه که مياد و ميره. تموم ميشه. حالا از اين که يه مدت اومده خوشحال باشيد. اگر نميتونيد فرض کنيد هيچ وقت نيومده. نه اين که چون رفته عذاب بکشيد. هيچ وقت قرار نبوده که تا ابد بمونه. حالا ميخواي بري دنبال يه عشق ديگه برو ولي از ابتداي هر عشق اين رو بدون که يه روز اين عشق تموم ميشه.(حالا اينو گفتم بعضيا به جاي اين که خودشون رو براي ناراحت نشدن آماده کنن و انتظار بيخود نداشته باشن از الان قصه ي اينو ميخورن که يه روز قراره تموم شه!) در حال زندگي کنيد. اگر الان عشق هست ازش لذت ببريد اگر نيست هم که نيست نه لذت ببريد نه عذاب بکشيد. به قول اشو: عشق پله، ازش بگزر، روش خونه نساز.
قسمت شوت ماجرا: يه عده هم هستن که کلا از ماجرا پرتن. افرادي که فرق عشق رو با رابطه جنسي نميدونن. محض اطلاع اين افراد کسي که عاشق کس ديگه بشه اصلا به رابطه جنسي با اون شخص فکر هم نميکنه. و حتي فکر کردن در اين مورد رو توهين به اون شخص ميدونه. کسي که به خاطر مثلا خوش اندام بودن و اين چيز ها از کسي خوشش مياد عاشق اون شخص نشده. اين هوسه نه عشق.
عشق يه بيماريه؟ خير. بيماري يعني حالت غير عادي که مضر باشه. اين ذهنه که بيماريه: به قول اشو بيماري ذهني(رواني) وجود نداره، خود ذهن بيماريه. حالا تو عشق يه لحظه از شر اين بيماري (ذهن) خلاص ميشيم. اين سالم بودنه نه بيماري. جامعه اي که همه يه بيماري داشته باشن متوجه بيماري بودن اون موضوع نميشن و در نتيجه سالم بودن رو غير عادي و بيماري ميدونن.
عشق ديوونگيه؟ خير. آدمها وقتي دليل و چرايي کار هاي يک نفر رو نميفهن فکر ميکنن طرف ديونست. اين احتمال رو در نظر نميگيرن که شايد خودشون ديوونن. اگر فقط همين بود خوب بود موضوع اينه که خود عاشق هم وقتي عمر عشقش تموم ميشه و ديوونگي(ذهن) مياد سراغش ميگه عجب ديوونه اي بودم... اين ذهنه که ديوونگيه. به قول پاسکال: انسان حيوانيه که ديوونه شده. به قول اشو: يک ساعت در يک اتاق تنها بشينيد و افکارتون رو بنويسيد همه ي کلماتش رو. بعد از يک ساعت بخونيد چي نوشتيد متوجه ديوونگي ذهنتون ميشيد.
عاشق کوره؟ مثلا ميگن يارو عشق کورش کرده نميفهمه چي کار ميکنه. اين ذهنه که کورش کرده نميزاره فقط از عشق لذت ببره و ميخواد بچسبه به طرف. يا ميگن عشق کورش کرده نميزاره ايراد هاي طرف رو ببينه. شما که بينايي خوبي هاي طرف رو ميبيني؟ بي ذهني يعني مشاهده گر بودن، قضاوت نکردن، همه چيز رو اون طور که هست ديدن. اين يعني بينايي. ذهنه که با قضاوت و پيش داوري و ... جلوي درست ديدن رو ميگيره. هر کسي يه خوبي هايي داره يه بدي هايي که اون بدي ها هم عمدي به وجود نيومده. حالا اوني که به خاطر اون بدي ها با يارو بد رفتار ميکنه کوره يا عاشق؟
 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۳/۰۵ - ۱۷:۱۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)